یادداشتهای درنا

ساخت وبلاگ
امروز بدترین روز زندگیم بود انقدر که آرزو می کردم کاش می مردم.... از اون جلسه مدیریتی رسیدگی به ارزشیابی سالیانه و اون روبوسی احمقانه و از همه احمقانه تر شخصیت شناسی دکتر اعتصمام که به تصوراتم راجع به ذهنیتش از خودم قوت بخشید..... ظاهر آرام ولی زیرک.... تنها خصلتی که ندارم زیرکیه که اگر داشتم امروز نباید تو مدیریت تو اون جلسه احمقانه شرکت می کردم. جلسه به جای ساعت 11 ساعت 12/5 تشکیل شد و جو سنگینی داشت که آدم رو خفه می کرد و متاسفانه دفاع کردن از خودم در برابر دروغهای خانم دکتر که شخصیتش به مذاق دکتر خوش اومده بود کار سختی بود. پیاده برگشتم و وقتی رسیدم خونه ح یادداشتهای درنا...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشتهای درنا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dornanoteso بازدید : 19 تاريخ : پنجشنبه 28 مرداد 1400 ساعت: 5:58

پنجشنبه دو هفته قبل بعد از استراحت 20 دقیقه ای که بدلیل سردرد زودتر از روزهای عادی به سراغش رفته بودم با دیدن اولین بیمار بعد از استراحت خیلی سورپرایز شدم. جناب استاد بعد از یکسال و اندی پیداش شده بود. آخرین باری که دیده بودمش ماه رمضون سال قبل بود که مادرش رو برای ویزیت آورده بود و خودش به سراغ بهروز رفت و بعد که برای تشکر و خداحافظی اومد ازم خواست برای گرفتن سی دی آموزشی به سراغش برم ولی من گفتم قبلا اون رو دانلود کردم. سرما خورده بود. برخورد اولیه کاملا معمولی بود ولی بعد از ویزیت صحبت از کلاس به میون اومد و ازم خواست مجددا کلاس را ادامه بدم.وقتی از خا یادداشتهای درنا...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشتهای درنا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dornanoteso بازدید : 16 تاريخ : پنجشنبه 28 مرداد 1400 ساعت: 5:58

                       به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری

                                    شاخه ای از آن را همین امروز بیاور.

یادداشتهای درنا...
ما را در سایت یادداشتهای درنا دنبال می کنید

برچسب : شکسپیر,شکسپیر عاشق,شکسپیر و شرکا,شکسپیر مکبث,شکسپیر کیست,شکسپیر زندگی نامه,شکسپیر هملت,شکسپیر اتللو,شکسپیر شعر,شکسپیر شب دوازدهم, نویسنده : dornanoteso بازدید : 40 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 3:25

امروز روز فوق العاده ای بود. برف همچنان می باره و زمین را کاملا سفیدپوش کرده. بعد از دو هفته گرمای طاقت فرسا که با این فصل هیچ سنخیتی نداشت بارش این برف دوباره به یادمون آورد که در وسط زمستان هستیم و خدا انگار کمی باهامون آشتی کرده. شنیدم برف سنگینی در شمال باریده و خسارات زیادی زده که امیدوارم خسارت جانی نداشته باشه. امروز عصر بالاخره بعد از ماهها پیگیری و پرس و جو از سمیرا٬ موفق شدم به همراه اون و نسیبه به کلاس طراحی برم و اولین قدم رو بردارم. فعلا روزهای شنبه رو انتخاب کردم تا ببینم بعد چی میشه. بر این اعتقادم که پزشک هنرمند بودن بهتر از پزشک متخصص بو یادداشتهای درنا...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشتهای درنا دنبال می کنید

برچسب : کلاس طراحی لباس,کلاس طراحی,کلاس طراحی و نقاشی,کلاس طراحی لباس دانشگاه تهران,کلاس طراحی سایت,کلاس طراحی داخلی,کلاس طراحی وب,کلاس طراحی وب سایت,کلاس طراحی دکوراسیون داخلی,کلاس طراحی مد و لباس, نویسنده : dornanoteso بازدید : 26 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 3:25

شب گذشته خبر خوشی راجع به حکمم شنیدم که مهدی از طرف سید علی نقل قول کرد و امروز بعد از تماس بهروز با مدیریت٬ صحت اون تا حد زیادی تایید شد. امیدوارم سال ۹۳ خبرهای بهتری بشنوم. امشب میزبان مادرشوهر٬ خواهر شوهر و برادر شوهر بودم هر چند جای وجه اشتراک ما چند نفر خیلی خالی بود. کباب شامی پختم که واقعا خوشمزه شده بود و حتی برادر شوهر سخت گیر را هم به تحسین واداشت. به خودم امیدوار شدم که هنوز ذره ای از هنر آشپزی را علیرغم اینکه مدتهاست به شکل جدی آشپزی نکردم حفظ کردم. عصری در نهایت اکراه و خجالت موفق به تماس با آقای حسینیان شدم و ازش خواستم کلاس دوشنبه که اولین یادداشتهای درنا...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشتهای درنا دنبال می کنید

برچسب : میزبان المپیک 2020,میزبان,میزبانی وب,میزبانی ایران در المپیک,میزبان یورو 2016,میزبانان المپیک,میزبان کوپا آمریکا 2016,میزبان یورو 2020,میزبان المپیک ۲۰۲۴,میزبان المپیک 2024, نویسنده : dornanoteso بازدید : 18 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 3:25

خیلی حرف دارم واسه گفتن ولی نمی دونم از کجا شروع کنم؟ انشاا... همین روزا برمی گردم و درددلهام رو دوباره ثبت می کنم. یادداشتهای درنا...
ما را در سایت یادداشتهای درنا دنبال می کنید

برچسب : حرفهایی برای گفتن,حرفهایی برای گفتن دوستت دارم,حرفهای برای گفتن,حرفهایی هست برای گفتن,حرفهایی هست برای گفتن که اگر,حرفهایی هست برای گفتن که,وبلاگ حرفهایی برای گفتن, نویسنده : dornanoteso بازدید : 54 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 3:25

سلام. 

 عید نوروز پیشاپیش مبارک. 

انشاا... سال جدید سالی پرخیر و برکت برای همه باشه. 

امیدوارم در سال آینده بتونم بیشتر به اینجا بیام.

 

 

یادداشتهای درنا...
ما را در سایت یادداشتهای درنا دنبال می کنید

برچسب : عید مبارک,عید مبارک شاعری,عید مبارکی,عید مبارک شعر,عید مبارک کارت,عید مبارک افغانستان,عید مبارک اردو,عید مبارک ایمیج,عید مبارک عزیزان,عید مبارک 2016, نویسنده : dornanoteso بازدید : 65 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 3:25

وبلاگ عزیزم سلام ببخش از اینکه اینقدر بی معرفتم و صفحات تو رو یکی پس از دیگری خالی به دست گذر ایام سپردم. صفحاتی که میتونست پر باشه از ماجراهای تلخ و شیرین این موزیک من رو دیوانه می کنه و می بره به سال 88 سالی پر از هیجان و اتفاقات عجیب و غریب که وبلاگ قبلی رو ازم گرفت. دلم تنگه خیلی تنگ دوست دارم ساعتها بشینم و به این موسیقی دلنواز گوش کنم و به روزهایی که با تو داشتم فکر کنم. میگن خاک سرده ولی من میگم تو این زمانه همه چیز سرد و بی روحه. دلم می خواد به یاد اون روزا تا سحر بشینم کنارت و باهات درددل کنم. متاسفانه شرایط موجود، درس خوندن و تلاش برای قبولی رو برام یادداشتهای درنا...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشتهای درنا دنبال می کنید

برچسب : دلتنگی,دلتنگم,دلتنگ,دلتنگ چت,دلتنگتم,دلتنگى,دلتنگ پدر,دلتنگیهای آدمی را باد,دلتنگی مادر,دلتنگی چیست, نویسنده : dornanoteso بازدید : 21 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 3:25

رفتار ما آدمها خیلی عجیبه از چیزی می نالیم که روزی آرزوی بدست آوردنش رو داشتیم . حکایت این روزای من همینه... تو اون ایامی که دست تنها بودم و از در و دیوار مریض می بارید آرزو می کردم که با دیدن هر بیمار آخرین نسخه اون روز رو بپیچم و کمی استراحت کنم. اما حالا.... حالا که مدتیه سرم خلوت شده دلم واسه اون شلوغیا تنگ شده. واسه اینکه به منشی بگم از خستگی هلاک شدم تو را خدا دیگه پذیرش  نكن نه اینکه بگم خوب نگاه کن ببین کسی نمونده؟ ولی امروز با وجود اینکه 92 ویزیت داشتم باز هم دوست داشتم ادامه بدم. انرژی عجیبی پیدا کرده بودم. امان... امان از عقل ناقص ما... امان از زبان پرگ یادداشتهای درنا...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشتهای درنا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dornanoteso بازدید : 16 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 3:25

امروز به استقبال اتفاقی رفتم که سالها ازش میترسیدم و فرار میکردم. هنوز نمیدونم نتیجه اون اتفاق چیه ولی هیجانی که از روبرو شدن با این چالش بزرگ برام بوجود اومده من رو بعد مدتها به اینجا کشونده و خواب عصرگاهی رو که از عادتهای ترک نشدنی من بود از چشمهام گرفته. باورم نمیشه که در چنین موقعیتی با آرامش اینجا نشستم و تایپ می کنم. خدایا توکل به خودت ازت می خوام بهترین رو واسمون رقم بزنی.   یادداشتهای درنا...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشتهای درنا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dornanoteso بازدید : 35 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 3:25